شایان بهترین هدیه خدا

یادداشتهای روزانه مامان شایان

شایان بهترین هدیه خدا

یادداشتهای روزانه مامان شایان

نه....جم...باجی...

وقتی به مامانم زنگ زدم تا حالشوبپرسم صداش میومد...مامان جونینو...مامانم گفت بیا با مامی جون صحبت کن...نه جونی  ... بیا ...نه جم...(یعنی نمی خوام جمش کن) ....خلاصه نیومد و دوید دنبال بازی یا به قول خودش باجی. 

از اونجایی که من هفته ای سه روز کار می کنم مجبورم تا وقتی که شایان برای رفتن به مهد کودک آماده نشده روی کمک مامانم و مادر شوهرم حساب کنم و الحق والانصاف که اونها هم چیزی کم نذاشتن و حمایتم کردن تا آلان یک هفته در میون سه روز  پیش مامانم و سه روز هم میگذارمش  پیش مادر شوهرم. وقتی  پیش مادر شوهرمه  شبها وقتی شوهرم از سرکار برمیگرده ، میارتش خونه اما چون خونه مامان اینها دوره و ترافیک کشنده، شایان تا حتی سه شب و سه روز میبینی خونه مامانم اینها مونده. این وسط دلتنگیش برای ماست چون به شایان که خوش میگذره....بابا اده (با فتحه روی ا و د) یعنی بابا حسن.... حسابی در اختیارشه باهاش باجی میکنه ...میبرتش دد ...مامان اده (با فتحه روی ا و د) یعنی مامان مهوش و دایی هم که در خدمت..  

این دفعه جعبه ابزارش رو هم با خودش برده تا فن کویل های خونه بابا اده رو تعمیر کنه.... 

افتتاحیه

امروز بالاخره طلسمشو شکوندم، خیلی آروم و بی سروصدا ، کسی دورو برم نیست تا برام صوت بزنه، روبان قرمزی هم در کار نیست تا قیچیش کنم... ولی خیلی خوشحالم. خیلی وقت بود که دلم می خواست وبلاگی داشته باشم تا بتونم توش از خاطراتم از احساساتم از شایانم ،حوادث تلخ و شیرین زندگی، از مطالبی که خوندم و جمع کردم و ممکنه به درد بقیه بخوره... بنویسم. 

نا گفته نمونه اگه تشویق همسرم نبود شاید به زودی این اتفاق نمی افتاد. 

خیلی دوست دارم شما دوستان خوبم منو تنها نذارید و برام مطلب بگذاید، نظر بدبد، ایده بدبد و مشوقم باشید. 

همونطور که میبینید اولین مطلب تحت عنوان سلامتیه چون آرزوی همیشگی من یعنی اولین آرزویی که همیشه از خدا دارم سلامت موندن و سلامت بودنه . 

 

 پس سلامت باشید و  پیروز ....تا بعد

سرطان خاموش

از اونجایی که سرطان پستان مهمترین و شایع ترین سرطان در خانمها است همیشه ما خانمها نگران این هستیم که مبادا به این سرطان دچار بشیم .تا در ناحیه سینه و زیر بغل دچار درد یا سوزش میشیم خودمونو می بازیم و به خودمون میگیم نکنه... 

باید به یاد داشته باشیم که همیشه درد بهترین هشداره و نباید ازش به راحتی بگذریم. 

من اولین سونوگرافی رو در سن ۲۸ سالگی انجام دادم که خیلی زوده فقط در جریان انجام یک چکاپ کامل. 

 

چند وقت پیش در برنامه به خانه بر می گردیم خانم دکترمربوطه به نکته جالبی اشاره کرد اون میگفت برای تشخیص این موضوع باید به یک جراح عمومی مراجعه کرد چون انگشتان دست آنان برای پیدا کردن نشانه ها تربیت شده. 

او میگفت :  

تا حدی نگرانی ما به جاست چون این خاموشترین سرطانهاست که ممکنه تا چند سال طول بکشه تا خودون به طور واضح متوجهش بشیم و برای در مانش اقدام کنیم که در اون صورت شاید خیلی دیر شده باشه و کار به جراحی و برداشتن کامل پستان منجر بشه. 

خلاصه اینکه من در وب جستجو کردم و مطلب زیر را در مورد سرطان پستان برداشتم. لینکش را ذخیره نکرده ام چون بر میگرده به سال گذشته. 

اگه دوست دارید تا بیشتر بدونید میتونید به ادمه مطلب مراجعه نمایید 


.....

ادامه مطلب ...