شایان بهترین هدیه خدا

یادداشتهای روزانه مامان شایان

شایان بهترین هدیه خدا

یادداشتهای روزانه مامان شایان

...و زمان در گذر است!

آخرین روز فروردین امسال دوستی گفت خب امسال هم تموم شد...الان که فکرش رو میکنم میبینم واقعا چقدر سریع ماه ها از پس هم اومدن و رفتن تا دی از راه رسید و این دو ماه و اندی باقی مونده از سال هم تموم میشه و ... خدا کنه به خیر و خوشی تموم بشه

توی سه فصل گذشته حتما اتفاق های تلخ و شیرینی برامون افتاده، حتما تصمیم هایی گرفتیم که یا انجامشون دادیم یا در حال انجام شدن هستن و یا منتظر یه وقت مناسب میگردیم تا عملیشون کنیم و یا اصلا شک داریم که به صلاحمون هست یا نه و در وضعیت استخاره به سر مییبریم

 

خیلی دوست دارم که با خصوصیات خوب تقویت شده و  بد ترک شده وارد سال جدید بشم . 

بعضی شبها وقتی وجدانم منو محاکمه میکنه شرمده میشم از خودم بدم میاد و قول میدم که مثلا مامان خوبی بشم  یا اینجوری نباشم و اونجوری رفتار کنم، ولی بازم بعضی وقتا از دستم درمیره و قول و قراری که با خودم گذاشتم فراموشم میشه. 

 

انسان، فراموش کاره و بعضی وقتها فقط فراموشیه که میتونه درمون دردی باشه مثلا فراموش کنیم که فلانی فلان حرف رو به من زد یا اصلا خود طرف رو از یاد ببریم . 

 

بعضی وقتها هم ما کاری میکنیم که فقط باید از خدا بخواهیم که از یاد طرف بره تا دوباره راهی برای برگشت باشه.... 

 لحظه ها سریع میگذرن خیلی سریع و بی رحمانه . 

 

چقدر خوبه که فرصتی برای جبران داشته باشیم. 

چقدر خوبه که فرصتی برای جبران ایجاد کنیم.  

 چقدر خوبه که بخشیده بشیم. 

چقدر خوبه که ببخشیم.

  

نظرات 1 + ارسال نظر
مونا یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 16:03

به قول یکی از خاله هام وقتی به سن ۲۰ سالگی می رسی اینگار روی سرسره سوار شدی و انقدر سرعت داره که نمی تونی جلوشو بگیری./ولی من هیچ وقت به این فکر نمی کنم که چندسالم
ولی همیشه دوست دارم برگردم به زمان گذشته که خاطرات بسیاری خوبی داشتم افسوس که چقدرزود گذشتند و دیگه بر نمی گردند.

من هم یاد یه ضرب المثل از یکی از قدمای خودم افتادم که میگفت:
دختر که رسید به ۲۰ باید به حالش گریست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد