شایان جون پارسال زن دایی دار شد امسال زن عمو
زن دایی ،زن عمو به جمع ما خوش آمدید
صبح رفتم بالای سر شایان جونی و گفتم پسرم بیدار شو ببین داره برف میاد.
شایان جونی از رختخواب بلند شد اومد تو آشپزخونه و همین طور که از پنجره بیرون رو تماشا میکرد با خوشحالی فریاد زد:
آخ جون، پاییز تموم شد؟!
طبق معمول یه روز آرین دوست شایان به خونه ی ما اومده بود و من هم به طور نامحسوس اونا رو زیر نظر داشتم ، وسط ماشین بازیشون شایان از آرین (3 ساله) پرسید:
آرین! تا حالا معلمتون شماها رو دعوا کرده مثلا چیکار کنی دعوا میکنه ؟
آرین : چیکار کنی دعوا میکنه
شایان: نه میگم چه کاری بکنی دعوا میکنه؟ مثلا اگه صندلیها رو بلند کنی یا خوراکی بچه ها رو بگیری بندازی هوا ؟؟؟
آرین : بله
شایان: تو تا حالا این کارو کردی؟
آرین : بله
شایان: واقعا !؟
آرین : بله
شایان: معلمتم دعوات کرد؟!
آرین : بله ، دعوا میکنه
وبلاگ پسرم 3 ساله شده و این بهانه ی خوبیه تا دوباره دست به کیبورد بشم
شایان جونی 4 سال و 9 ماهشه خودش که خیلی دوست داره تا زودی بزرگ بشه و مدام میپرسه که حالا چند سالمه؟
..................و من باخودم میگم : آدما وقتی کوچیکن دوس دارن بزرگ بشن و وقتی بزرگ میشن میگن ای کاش بچه میموندیم
شایان جونی اخلاق خاص خودشو داره مثلا
*میگه من نوجوونم یا میگه من جوونم (کودک؟؟؟ اصلا حرفشو نزن) اسم دوره ی آموزشی رو که میره گذاشته دبیرستان!!
تا یکی میپرسه که خب شما مهد کودک میری ؟ میگه : مهد کودک که مال نی نی کوچولواس من دبیرستان میرم (اون میدونه که دبیرستان مال بچه های خیلی بزرگتره!!!)
(البته واقعیت هم اینه که مهد کودک نمیره و 1 ساله که به دوره ی فسقلی ها در خانه فرهنگ آریا میره (لینک سایتش رو گذاشتم) یک دوره آموزشی که به صورت کارگاهی برگزار میشه
*همچنان به کارهای فنی و تعمیرات علاقه داره
*چند ماهی هست که بچه مون ماشین باز شدن
خیلی از ماشینارو از روی آرمشون میشناسه
ماشین بازی عشقشه اونم فقط با ماشینای مسابقه ای (اووو یه )
*فرهنگ لغت شایان جونی در این سن:
تس انداز = دست انداز
قطری = بطری
سیز نمینی= سیب زمینی
خط عابر کشی = خط کشی عابرپیاده
صرف فعل نوشتن = میمینویسم ، بمینویس ، مینویشت و..
تولزیون = تلویزیون
speyer = spray
سرقت = سبقت
شیردونی = شیروونی
محصول ، محصولیت = مسوول ، مسوولیت
زقاله = زباله
*جدیدا از غذا ایراد میگیره و تقریبا بد غذا شده
پیاز و گوجه فرنگی و هویج توی غذا رو نمی خوره ، بامیه و بادمجون رو اصلا حرفشو نزن
* کلاس ارف (موسیقی کودکان) خوب پیش میره ، تا نت فا بلد شده و 15 تا هم آهنگ مینوازد (اووو یه )
* حروف الفبا رو میشناسه ، پسرم
* از 0 تا 100 و از 10 تا 0 رو بدون اشتباه میشمره ، قربونش
* اما این پسر بزرگ که دبیرستان میره، شبها به تنهایی خوابش نمیبره و این واسه ما معضلی شده
* به تنهایی میتونه مسواک بزنه دوش بگیره و حتی ناخنهاشو با ناخن گیر کوتاه کنه ، ای جونم
....و این مطلب ادامه دارد