صبح رفتم بالای سر شایان جونی و گفتم پسرم بیدار شو ببین داره برف میاد.
شایان جونی از رختخواب بلند شد اومد تو آشپزخونه و همین طور که از پنجره بیرون رو تماشا میکرد با خوشحالی فریاد زد:
آخ جون، پاییز تموم شد؟!